ماشین
قربون شما کوچولوها بشم که نه میتونید دوری هم رو تحمل کنید نه با هم بودن رو . اقای قند عسل ماشینهاش به جونش بسته به کسی هم نمیده . شهدوشکر خانوم ماشینها رو از دست قند عسل میگیره وفرار میکنه قندعسل گریه میکنه وشهد وشکرباتعجب نگاه میکنه برمیگرده ماشین رو به طرف قندعسل میگیره و میگه:بیا بیا بیا وقند عسل در حالیکه گریه میکنه میگه نه نه نه و گریه همچنان ادامه دارد پی نوشت:بابای قند عسل میگه این بچه با نفس عمل مخالفه (بعله یه همچین پدر دانشمندی داردقندعسل ما) ...
نویسنده :
بانوی مهر
0:15