پیشی های ناز من

اقا قور قوری

ازاین عروسکای تزیینی برای  درب یخچال داریم از اونجا که وسایل اشپز خونه به مکانهای مختلف انتقال پیدا کرده این عروسکها هم به روی بدنه بخاری رفتند وبه اونجا چسبیدن .اقا قور قوری- اقا شیره واقا پلنگه  همینکه قند عسل چشمش به اینا میافته با ذوق به طرفشون میره خنده ای میکنه وخیلی قشنگ ومرتب یه بوس خوشکل از اقا قور قوری میکنه که اقا قور قوری این جوری میشه وبه همراه اقا شیره از روی بخاری بر میداره ومحل اقا پلنگه هم نمیذاره  هرچی به این قند عسل التماس میکنم منو یه بوس بکنه نمیکنه که نمیکنه همه اینا رو نوشتم که بگم "یه همچین  نوه قند عسلی داریم ما " ...
19 بهمن 1392

اشپزخانه2

در ادامه علاقه شما وروجکها به اشپز خانه نوبت" دختر شهد وشکر"ست چیز های مورد علاقه :همه وسایل اعم از دمپایی- جارو- ظرف وهرچه که میبینی دستت میرسه ونمیرسه واگر بهت ندیم شما جیغ میزنی اون هم از نوع بنفشش برای اینکه این مشکل پیش نیاد مامان ورودی رو باپشتی بست شما توی هال  من توی اشپزخانه خلاصه برای یک روز طرح موفقی بود ولی روز دوم شکست خوردوشما پشتی رو انداختیو اومدی توی اشپز خانه من: شما: رفتی سر کشو ادویه ها دیدی چیزی توش نیست وبا جدیت کشو پایینی رو کشیدی وهرچی توش بود  ریختی بیرون تا یه در نوشابه موند ته کشو اونو برداشتی  میخواستی بری که پدر بزرگ گفت شهد وشکرم چیزایی که ریختیو بذار سرجاش بعدا برو وشم...
13 بهمن 1392

اشپزخانه1

علاقه شما دوتا وروجک به اشپز خانه ستودنی است.تا غافل میشیم شما را در اشپزخانه پیدا کرده ودستگیر میکنیم وسایل مورد علاقه قند عسل در اشپزخانه عبارتند از :جارو -خاک انداز-تی-ماشین لباسشویی-  کفگیرملاقه چوبی وکشوی ادویه جات - قسمتی از کابینتها وگاهی ماشین ظرفشویی. جارو را برمیداری ودور میز میگردی    گاهی خاک انداز راهم بر میداری بعضی وقتها جارو وخاک انداز را میدی دست پدر بزرگ و او را وادار به جارو کردن میکنی دستات رامیذاری پشتت ونگاه میکنی وباید جارو کردن ادامه پیدا کند وگرنه حالا چند روزی است که جارو به مکان دیگری انتقال پیدا کرده واما از ماشین لباسشویی بگم اگر توش لباس باشه همه لباسها کف اشپزست  ...
10 بهمن 1392

کنترل

دوتایتون بلدین تلویزیون را با کنترل روشن کنین، قندعسلم کنترل را با یک دست میگیری وبا انگشت اشاره همون دست تلویزیون را روشن میکنی البته اینکار همراه با لبخند شیطنت امیز انجام میشود. واما تو شهد وشکرم امروز بمحض اینکه بابا  شما رو گذاشت روی زمین بلافاصله با برداشتن کنترل ،:تلویزیون را روشن کردی من شما: موقع غذا خوردن ازشما پرسیدم کنترل کو؟ مامان شهدوشکر این شکلی شد: که مامان ماتازه اومدیم . من:   خوب همون تازه که اومدین اول تلویزیون روشن کرد مامان شهد وشکر: نه  وبا شهادت دادن اقای پدر ،مامان شهد وشکر این شکلی شد وسپس گفت واقعا وخوشحال ومسرور از اینکه دخترش مهارت دیگری کسب کرده &nb...
9 بهمن 1392

جغجغه

هر کدوم با یه جغجغه دارین بازی میکنین که یه دفعه پسر قند عسل مال دختر شهد وشکر را میگیرد ودخترک     پسرک شروع به تکان دادن دو جغجغه میکند ودخترک بلافاصله با  دست زدن      اورا همراهی میکند ...
7 بهمن 1392

اصطلاح

همسر بعضا اصطلاحات جالبی دارد .دیشب میگه:این بچه ها نبودن "پنچر" بودیما من: اهان به این نکته توجه کنید: ادما هم مثل ماشینا یه وقتایی" پنچر " میشن پنچری ادما=نوعی دلتنگی .ناراحتی.کسلی (کسل بودن) ...
29 دی 1392

چادر

 امروز در راستای گرفتن دست وبردن به سمت ماشینات یه کار دیگه هم اضافه شد . وقتی مشغول بازی بودیم پستچی زنگ زد من چادر سر کردم برم شما هم دویدی که با من بیایی از رفتن منصرف وچادر را برداشتم وگفتم بریم بازی وشما می گفتی نه نه ورفتی چادر را اوردی از دستت گرفتم گذاشتم سر جاش دوباره وسه باره این کار تکرار شد وخلاصه با دعوا بهم فهموندی که سرت کن ومن . بعد از اینکه چادر سر کردم وخیالت راحت شد دستمو گرفتی وگفتی "بی" "بی"(بیا)ورفتیم به طرف ماشینها وماشین بازی واینکه با هر ماشینی که بازی میکنی من باید بیب بیب بگم واگه نگم ...
27 دی 1392

الوچه

عسلکم دیروز داشتم به شما الوچه میدادم البته از نوع بهداشتیش پدر بزرگ هم دراز کشیده بود وتلویزیون نگاه میکرد یک دفعه رفتی روی دل پدر بزرگ نشستی واونجا الوچه خوردن را ادامه دادی این کار واین صحنه برای ما خیلی جالب ولذت بخش بود. این کار هم در راستای اون دلتنگی بود. ...
24 دی 1392